مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فع
قالب شعر : مربع ترکیب
نوبت عشق است و کاروبار حرام است هرچه بجز گفتن از نگار حرام است
جـبرِ تو گر هست اخـتیار حرام است محضر خورشید سایهسار حرام است
گـم شـده در جــادهایـم راهـنـمـا بـاش
حضرت هـادی به فکر این فقرا باش
وقـت گـذر نـور تویی رهـگـذران را بـاز بـه دسـتت بگـیر نبض زمـان را
جان بده با یک حدیث پیر و جوان را پُر کن از ایمان دوباره گوش اذان را
ای هــمـۀ آفــتــابهـا بـر لـب بـامـت
مـؤمـن و کـافـر هـمـه فـدای مـرامت
دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت حرکت نعـلین تو ز خاک طلا ساخت
پیچش عمامهات ز عـرش نما ساخت برد هرآنکس که قبله سمت شما ساخت
ذکـر تو بـر دردهـا دواسـت هـمـیـشه
کـعـبـه حـجـاج سـامـراسـت هـمـیـشه
مـا سـر و سـامـان نـداشـتـیم تو دادی مـرهـم و درمـان نـداشـتـیـم تـو دادی
شـوق کــریـمـان نـداشـتـیـم تـو دادی مـیــل بـه قــرآن نـداشــتـیـم تـو دادی
پـر به هـوای تو مـیزنـیـم چه بـهـتر
بـوسه بـه پـای تو میزنـیـم چه بـهـتر
از قِــبَـل جــامــعــه قــرار گــرفـتـیـم خـط به خـطـش حـس افـتخار گرفتیم
شـیـعـه آقــا شـدیـم عــیــار گـرفـتـیـم راه بــسـوی هـمـیـن دیــار گــرفـتـیـم
اسـم تو آمد که زیـر و رو شده حـالـم
خـانـۀ امـنت شـده سـت قـبـلـه عـالـم
در شـب تـاریک نـور مـاه مرا کشت دیدن این صحـن و بارگـاه مرا کشت
خــلـوتـی سُــرِّ مَـن رءآه مـرا کـشـت گــریـه زوّار زا بـه راه مــرا کـشـت
آنقـدر اینجـا عـطای تو شده معـروف
بـین گـدایـان گـدای تو شده مـعـروف
تا به ابـد در دلت عـزای حسین است گـریه هر روزهات برای حسین است
چشم ترت وقف روضههای حسین است مـرهم درد تو کـربـلای حـسین است
هرکه به سوی تو الـتماس دعا داشت
چـشم تـر تو نـظـر به کـربـبلا داشت
جـدّ غـریبت به زیر تیـغ و سنان بود بر جگـرش داغ مرگ تازه جوان بود
هم بـدنش در حـصار نیـزه زنان بود هم که نگـاهـش سوی خیام زنان بود
از دهـنـش گـرچه یا غـیـاث شـنـیـدند
زنـده جـاویـد را به نــیــزه کـشـیـدنـد
|